آخرین نفس
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
آخرین نفس
نوشته شده در شنبه 27 دی 1393
بازدید : 1040
نویسنده : روزبه
 

سلام عشقم...
خوبی نفسم...
خوش میگدره زندگی ...
یادت هست هستی ام...
آخرین سنگ را که میگذاشتند...
آخرین باری بود که من و تو همدیگر را که میدیدیم ...
آنوقت تو چه حالی داشتی؟
من که نفسم بند آمده بود...
وقتی اطراف سنگ ها را گل مالی میکردند...
انگار داشتند قلبم را گل میگرفتند...
شب تا صبح کنار قبرت نشسته بودم...
هر چه میگفتم جوابی نمیدادی...چرا نفسم؟
گفتند دعای وحشت بخوان...
اما من که پیشت بودم گلم...چرا وحشت کرده بود...
تا صبح توی ماشین کنار قبرت خوابیدم...
خواب که نه...غم بود و اندوه و گله از خدا...
حالا حس میکنم...دیگه حسی ندارم به زندگی...
حس میکنم قلبی تو سینه ام نیست...




:: برچسب‌ها: آخرین نفس ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
بانوی خزان در تاریخ : 1393/11/4/6 - - گفته است :
عزیز دلم..... چقدر نفسگیر مینویسی....چقدر سوزنده... آخ از دلت.... بمیرممممممم... اونقدر سوختم با خوندن مطالبت که حرف تو گلوم خشکیده نفسی نیست...


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: